information

  • خانه 

امام بی نظیر من

02 مرداد 1402 توسط S,bm

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌ خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌ دانم

.
نمی‌ دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌ دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم

.
نگاهم رو به‌ روی تو بلاتکلیف می‌ ماند
که از لبخند لبریزم ، که از گریه فراوانم

.
به دریا می‌ زنم ، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم

.
سکوت هرچه آیینه ، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم

.
تماشا می‌ شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم

.
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌ گویم:
که من یک شاعر درباری‌ ام مداح سلطانم

.

.

.

سید حمیدرضا برقعی

 1 نظر

امام بی نظیر من

02 مرداد 1402 توسط S,bm

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌ خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌ دانم

.
نمی‌ دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌ دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم

.
نگاهم رو به‌ روی تو بلاتکلیف می‌ ماند
که از لبخند لبریزم ، که از گریه فراوانم

.
به دریا می‌ زنم ، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم

.
سکوت هرچه آیینه ، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم

.
تماشا می‌ شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم

.
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌ گویم:
که من یک شاعر درباری‌ ام مداح سلطانم

.

.

.

سید حمیدرضا برقعی

 1 نظر

زیارت امام رضا۱۴۰۲

02 مرداد 1402 توسط S,bm

و پیرمرد در آغوش صبح نیشابور

هزار غصه ناگفته را بغل کرده

شروع کرد و به من گفت از خدا که خدا

بدون واسطه او را کجا بغل کرده

شکست شاخه ی گردو و من نیفتادم

خدا همیشه مرا بی هوا بغل کرده

درست آن طرف تپه ی سلام کسی است

که هرکسی که زمین خورده را بغل کرده

به خویش آمدم آن لحظه ای که حس کردم

مرا ضریح رضا (ع) بغل کرده

حمیدرضا برقعی

 نظر دهید »

نقش مادر

02 مرداد 1402 توسط S,bm

شهید چمران برای ادامه تحصیل به آمریکا می رود و بعد از ۲۲ سال که به ایران باز می گردد در فرودگاه برای مادرش می نویسد،۲۲سال قبل وقتی می خواستم از ایران بروم تو به فرودگاه آمدی و در گوش من چنین گفتی كه ای مصطفی! من تو را با شیره جانم بزرگ كردم و حالا كه داری از ایران می روی من هیچ چیزی از تو نمی خواهم، فقط یك سفارش دارم كه خدا را فراموش نكنی،امروز که بعد از ۲۲ سال به ایران باز می گردم به شما اطمینان می دهم که برای یک لحظه حتی در آمریکا خدا را فراموش نکردم.

هم می توان دانشمند بود

هم عارف،هم مجاهد،و هم شهید شد

راهی که مصطفی چمران نشانمان داد.

شهید مصطفی چمران

 1 نظر

خدا بود و دیگر هیچ نبود

02 مرداد 1402 توسط S,bm

یکی از راه های اثبات وجود خدا،برهان فسخ عزائم است

امام حسين عليه السلام می فرماید 

مردى در برابر امير المؤمنين عليه السلام برخاست و عرض كرد : اى امير مؤمنان ! خدا را به چه شناختى؟

حضرت فرمود : به بر هم زدن تصميم و در هم شكستن قصد و بازگشایی مشکلات و شکسته شدن نیت ها شناختم. وقتى قصد كارى كردم، ميان من و قصدم مانعى به وجود آمد و آنگاه كه تصميمى گرفتم، قضاى الهى با تصميم من ناسازگارى كرد .

پس دانستم كه تدبير كننده اى جز من وجود دارد .

وقتی حضرت علی با آن جا و جلال می فرماید خداوند را با فسخ عزائمم شناختم، پس باید پذیرفت که همه چیز همیشه متناسب با میل و خواست و تلاش ها و برنامه ریزی های  ما جلو نخواهد رفت .

اینجاست که شاعر میگه:

هرچه دلم خواست نه آن می شود

هرچه خدا خواست همان می شود

 1 نظر
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

information

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس