information

  • خانه 

تلنگر

28 تیر 1402 توسط S,bm

شخصی ۳۰ سال مشغول تجارت بود و ثروت عظیمی به دست آورد و زمین بسیار بزرگی خریداری کرد و  ۳۰ سال دیگر کار کرد و باز هم ثروت کلانی به دست آورد و با آن ثروت ، کاخ بسیار مجللی ساخت.
زمانی که میخواست به آن کاخ نقل مکان کند ، ماموران حکومتی گفتند که زمین شما آن طرف تر بود و زمین را عوضی گرفته ای
کاخت را بر روی زمین دیگری ساخته ای و زمین خودت بایر مانده است.

مولانا میگوید :
ما هم همینطوریم
یک زمین داریم به نام بدن
و یک زمین هم داریم به نام روح.

ما فکر میکنیم ، بدن ما ، زمین ماست و هرچه داریم خرج این بدن می کنیم و وقتی که می خواهیم بمیریم به ما میگویند:
زمین شما، روحتان بوده ولی شما روح را رها کرده اید و فقط بدن را آباد کرده اید

در زمین مردمان، خانه مکن
کار خود کن ، کار بیگانه مکن
کیست بیگانه تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو

تا تو تن را چرب و شیرین میدهی
جوهر خود را نبینی ، فربهی
گر میان مشک تن را جا شود
روز مردن گند او پیدا شود

مُشک را بر تن مزن بر دل بمال
مشک چه بود نام پاک ذوالجلال

مطلب قبلی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: S,bm [عضو] 
  • information
S,bm
5 stars

زندگی چون پیچکیست انتهایش می رسد پیش خدا

1402/04/30 @ 10:32


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

information

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس